مطمئنا همه ما با این جملات آشنا هستیم
– نمیتونم خوب یاد بگیرم
-می خواهم زبان انگلیسی یاد بگیرم
– عاشق یادگیری هستم
هر روز از واژه یادگیری استفاده می کنیم، و البته چیزهای جدیدی یاد می گیریم.
اما واقعا یادگیری چیست؟ وقتی از یادگیری صحبت می کنیم دقیقا از چه چیزی می گوییم؟
فرد به طور مداوم با محیط اطراف خود در تعامل است و از آن تاثیر می پذیرد. این تجربه ناشی از تعامل با محیط باعث می گردد که فرد برای مواجه با محیط رفتار خود را تغییر دهد یا اصلاح نماید.
بنابراین یادگیری تغییری در رفتار است که تحت تاثیر رفتارهای قبلی قرار می گیرد
می توان گفت سه ویژگی مشترک بین همه دیدگاه ها دربارۀ یادگیری وجود دارد، و زمانی که یادگیری رخ می دهد، این سه ویژگی را با خود همراه دارد:
1- تغییر
2- تجربه
3- نسبتا پایدار
اولین و مهمترین ویژگی تغییر است
لطفا به همه آن چیزی که یاد گرفته اید فکر کنید. آیا غیر از این است که در همه آنها تغییری حداقل در یکی از ویژگی های شناختی، ذهنی و رفتار شما رخ داده است؟ مطمئنا خیر.
وقتی رانندگی یاد می گیریم یعنی به مهارت های مان اضافه شده و تغییری در رفتارمان رخ داده است.
دومین ویژگی تجربه است
یادگیری بر اثر تجربه رخ می دهد. یعنی زمانی که ما تعاملی با محیط بیرون از خود داشته باشیم.
برای مثال ما آداب معاشرت را از طرق مختلفی چون تعامل و ارتباط با والدین و افراد جامعه و یا حتی از مطالعه و اطلاعاتی که کسب می کنیم، یاد می گیریم. بنابراین اگر هیچ گونه تجربه ای که همان تعامل و ارتباط ذهنی و جسمی فراتر از خود نداشته باشیم یاد نخواهیم گرفت.
سومین ویژگی، نسبتا پایدار بودن یادگیری است
تغییری که دربارۀ آن صحبت کردیم، لحظه ای نباشد. یعنی چیزهایی که بطور لحظه ای به خاطر می سپاریم را نمی توان یادگیری قلمداد کرد. رفتار یادگرفته شده و تغییر انجام شده باید برای مدتی دوام داشته باشد.
بنابراین تا اینجا می توانیم بگوییم
مراحل یادگیری
مرحله اول: انگیزه
اولین مرحله در یادگیری انگیزه داشتن است. حتما توجه کردید زمانی که انگیزه کافی برای یادگیری دارید، صرف نظر از سطح هوش و زمانی که برای یادگیری معمول صرف میکنید، در مدت زمان کمتری یادگیری حاصل میشود. داشتن انگیزه با رغبت در یادگیری همراه است که به آزاد شدن هورمون دوپامین کمک میکند. در نتیجه یادگیری راحتتر حاصل میشود.
مرحله دوم: برقراری ارتباط بین هدف و انگیزه
زمانی که اهداف خودتان را تعیین میکنید و از انگیزه کافی برای رسیدن به هدف برخوردار باشید، فرایند یادگیری تسهیل میشود. برای صرفه جویی در زمان، میتوانید انگیزه تان را در جهت رسیدن به اهداف هدایت کنید.
نخستین سطح یادگیری مبتنی بر حافظه و به خاطر سپردن تئوریها یا معلومات کسب شده است تا در مراحل بعدی بتوانید آن را به سطح عمل برسانید. در مراحل اولیه، تکلیف برایتان تازگی دارد پس در ابتدا به توجه و تمرکز بالایی نیاز دارید که باعث میشود از پردازش همزمان امور غافل شوید.
مرحله سوم: داشتن محرک قوی
هدفی را برگزینید که به اندازه کافی برایتان چالش برانگیز باشد. هدفی که به راحتی به آن برسید نمیتواند برای تداوم یادگیری موثر باشد، چون سریع به مطلوب خود میرسید. از طرفی تعیین اهدافی که خیلی دور از دسترس هستند، ممکن است شما را در مسیر رسیدن ناکام کند پس به طور کلی از آن دست میکشید.
مرحله چهارم: جستجو برای بهترین راهکار
هنگام یادگیری هر موضوعی، با گزینههای مختلفی روبهرو میشوید که باید از بین آنها بهترین را انتخاب کنید. وقتی در آن زمینه مهارت کافی را به دست آوردید، دنبال تکنیکها و روشهایی میروید که هرچه سریعتر به جواب یا هدف خود برسید. یافتن بهترین راه حل، یکی از مراحل یادگیری است که مانع از اتلاف وقت و انرژی تان میشود. در این مرحله، ناهماهنگی در مهارت کمتر میشود و به تدریج به سمت کارآیی بیشتر حرکت میکنید.
مرحله پنجم: ثبات یافتن و خودکار شدن در یادگیری
یادگیری که با تمرین و تکرار همراه باشد به تدریج شما را به مرحله تثبیت و حرفهای شدن میرساند. البته رسیدن به این مرحله، نیاز به صبر و حوصله دارد. در این مرحله است که افراد در زمینه شغلی، ورزشی یا تحصیلی با تجربه و حرفهای میشوند. پیشرفت در یادگیری، بر اثر تمرین و تکرار، با وارد شدن به مرحله خودکار شدن یادگیری حاصل میشود. در این مرحله توانایی و مهارت یادگرفته شده، به تمرکز و توجهی که در مراحل قبلی به آن نیاز داشتید ندارد، پس توانایی پردازش همزمان افزایش پیدا میکند.
سادهترین مثال مهارت خواندن یا نوشتن است. در مراحل اولیه، شما باید روی محتوای مورد نظر تمرکز زیادی صرف میکردید ولی اکنون به راحتی و بدون نیاز به تمرکز این کار را انجام میدهید. در این سطح، یادگیرنده قابلیت تجزیه و تحلیل مباحث را پیدا میکند و میتواند موضوع را از جنبههای مختلف بررسی کند.
مرحله ششم: حذف رفتارهای اضافی
زمانی که در یادگیری، پیشرفت داشته باشید، از مهارت کافی برخوردار میشوید. بسیاری از اعمال غیر ضروری از بین میروند. به عنوان مثال یک کودک قبل از اینکه به توانایی شناختی لازم برسد، در ابتدا با صدای بلند با خودش حرف میزند به تدریج که پیشرفت میکند صحبت کردن با خود با صدای بلند به خودگوییهای ذهنی تبدیل میشود.