ذهن در ادراکات ابتدایی از قبیل احساس مانند آینه منفعل است و حالت پذیرنده دارد و بدون تصرف صور اشیاء را می‌پذیرد. در این حالت انسان با حیوان مشترک است. پس از این که این ادراکات ابتدایی حاصل شد، ذهن فعال می‌شود و در این ادراکات تصرف می‌کند و به وسیله انها معلومات جدیدی کشف می‌کند. همین کار ذهن را فکر نامیده‌اند. فکر یکی از اعمال شگفت انگیز ذهن است. فکر کردن نوعی ازدواج و تناسل در میان اندیشه هاست. تفکر نوعی سرمایه گذاری اندیشه است برای تحصیل سود و اضافه کردن بر سرمایه اصلی.

در طول روز ساعت های زیادی را صرف فکرد کردن در مورد مسائل مختلف می کنیم ، شاید بسیاری از اوقات این فکر کردن ها به نتیجه نرسد و یا حواستان پرت شود. دلیل این موضوع این است که شما روش های درست فکر کردن را نمی شناسید.

فکر کردن یک نظم است. اگر می خواهید در آن بهتر شوید، باید روی آن کار کنید. می توانید برای برنامه ریزی فکر کردن تان وقت بگذارید مثلا هر دو هفته یک بار یک نصفه روز، هر یک ماه یک روز کامل و هر سال یک تا دو روز کامل.

 

مراحل فکر

برخی برای فکر پنج مرحله ذکر کرده‌اند. از این مراحل دو مورد اول مقدمه فکر هستند و در واقع سه مورد اخری خود فکر می‌باشند.

مواجه شدن با مجهول

پر واضح است کسی که متوجه مجهولی نشده است و با آن برخورد نکرده است به هیچ وجه برای حل آن فکر نخواهد کرد.

شناسایی نوع مجهول

اگر پیش از آغاز تفکر نوع مجهول شناسایی نگردد. ذهن در دریای معلومات غرق می‌شود و امکان بهره گیری از آنها را نخواهد داشت. باید مشخص گردد که این مجهول مربوط به کدام علم است. و با چه معلوماتی مناسبت دارد.

مرحله سوم

در این مرحله؛ نخستین حرکت عقل و اولین حرکت از حرکات سه گانه به وقوع می‌پیوندد. در این مرحله عقل از مجهولی که نوع آن را تشخیص داده است به سوی معلوماتی که در ذهن بایگانی است، حرکت می‌نماید. تا از آنها برای حل مجهولش یاری بخواهد. این حرکت را حرکت «ذاهبه» نامیده‌اند.

 حرکت دایره وار

مهم‌ترین و سخت‌ترین مرحله فکر حرکت عقل بین معلومات برای یافتن معلومات مناسب مجهول و مرتب کردن آنها است. اگر در این مرحله موفق شد به گم شده خویش دست می‌یابد و نور آگاهی شروع به تابیدن می‌کند. این مرحله به قدری مهم است که بسیاری در تعریف فکر به همین مرحله بسنده کرده‌اند. و گفته‌اند: فکر مرتب کردن امور معلوم برای رسیدن به مجهول می‌باشد.

حرکت برگشت

آخرین حرکت عقل است که درآن پس از یافتن معلومات مناسب و مرتب کردن آنها به سوی مجهول حرکت می‌کند و در این جاست که جهل جایش را با علم عوض می‌کند.

 

  • ببینید انرژی تان را باید کجا متمرکز کنید و بعد از قانون ۲۰/۸۰ استفاده کنید. ۸۰ درصد از انرژی تان را به ۲۰ درصد از مهم ترین فعالیت هایتان اختصاص دهید. یادتان باشد که نمی توانید در آن واحد همه جا باشید، همه را بشناسید و همه کاری انجام دهید. و از انجام همزمان چند کار اجتناب کنید: ممکن است کارایی شما را به ۴۰درصد برساند.
  • افراد موفق خود را در معرض ایده ها و آدم های مختلف قرار می دهند. آنها سعی می کنند بیشتر وقت شان را با کسانی بگذرانند که آنها را به چالش می کشند.
  • ایده داشتن یک چیز است، دنبال کردن آن چیزی دیگر. ایده ها تاریخ مصرف کوتاهی دارند. باید قبل از اینکه تاریخ انقضای آنها فرا برسد، آنها را عملی کنید
  • برای متفاوت فکر کردن، باید کارهای مختلفی انجام دهید. راه های جدیدی برای انجام کارتان پیدا کنید، با آدم های جدید آشنا شوید، حتی کتاب هایی را بخوانید که فکر می کنید خسته کننده هستند. رمز کار این است که با ایده ها و سبک های زندگی جدید آشنا شوید.
  • برای تقدیر از ایده های دیگران، باید به ایده های دیگر احترام بگذارید. نمی توانید فکر کنید که همیشه حق با شماست. باید به نظرات دیگر هم فرصت دهید.
  • برای هر روزتان و زمان هایی که افراد دیگر را ملاقات می کنید، برنامه و موضوع داشته باشید. بیشتر آدم ها فقط برای روزشان برنامه ریزی می کنند. متفکران برای برنامه ریزی هفته، ماه و اهداف بلندمدت شان وقت می گذارند و بعد آن را دنبال می کنند. همچنین بدون موضوعی برای حرف زدن وارد جلسات، میهمانی ها و قرارهای ملاقات نمی شوند. قبل از اینکه وارد چنین موقعیت هایی شوند، تصمیم می گیرند که از آدم ها یاد بگیرند.
  • تفکر انعکاسی در مهارت های تصمیم گیری تان به شما رویکرد و اعتمادبه نفس می دهد. اگر تفکر انعکاسی نداشته باشید، بیشتر از آنچه که فکر می کنید، شما را عقب می کشد.
  • به حرف های منفی که با خودتان می زنید غلبه کنید. برنده ها با عباراتی مثل «من می توانم» حرف می زنند.
  • افراد باهوش محدودیت ها را نمی بینند. آنها امکانات را می بینند. سام ایوینگ قهرمان سابق بیسبال می گوید، «هیچ چیز شرم آورتر از این نیست که ببینید کسی کاری را انجام می دهد که شما می گفتید غیرممکن است.»
  • افراد خلاق خود را وقف ایده ها می کنند. آنها ابهامات را در آغوش می گیرند و از شکست نمی ترسند و با افراد خلاق دیگر نشست و برخاست می کنند.
  • افراد خوشبین نمی توانند متفکرانی واقع بین باشند. داشتن رویکرد واقع بینی به شما این امکان را می دهد آنقدر به یک مشکل نزدیک شوید که بتوانید آن را بشکافید. روبه رو شدن با عواقب احتمالی هم به شما کمک می کند کارآمدتر باشید و به شما اعتبار بیشتر می دهد.

برای اینکه متفکری واقع بین تر باشید، باید: ۱.از واقعیت تقدیر کنید. ۲.کارتان را انجام دهید و واقعیات را به دست آورید. ۳.نقاط مثبت و منفی آن را بسنجید. ۴.بدترین حالت ممکن را در نظر بگیرید. ۵.تفکرتان را با منابع تان هم طراز کنید.

  • خیلی مهم است که آخر روز به یاد بیاورید که می توانید طرز فکرتان را عوض کنید. اینکه یاد بگیرید چطور در فکر کردن استاد شوید باعث می شود تفکری پربازده داشته باشید. اگر بتوانید این خصوصیت را در خود ایجاد کنید طوری که به عادت همیشگی تان تبدیل شود، تمام طول زندگی فردی موفق خواهید شد.